موسیر، گیاه علفی پایا خودرو و خوراکی شبیه سیر از تیرۀ نعناعیان با گل های سرخ یا بنفش که بلندیش تا ۳۰ سانتی متر می رسد و در طب قدیم برای تقویت معده به کار می رفته، سیر صحرایی، سقوردیون، اسقوردیون، اشقردیون، ثوم برّی، بلبوس، سیر مو
موسیر، گیاه علفی پایا خودرو و خوراکی شبیه سیر از تیرۀ نعناعیان با گل های سرخ یا بنفش که بلندیش تا ۳۰ سانتی متر می رسد و در طب قدیم برای تقویت معده به کار می رفته، سیرِ صحرایی، سَقوردیون، اُسقوردیون، اَشقَردیون، ثومِ بَرّی، بَلبوس، سیر مو
موسیر، گیاه علفی پایا خودرو و خوراکی شبیه سیر از تیرۀ نعناعیان با گل های سرخ یا بنفش که بلندیش تا ۳۰ سانتی متر می رسد و در طب قدیم برای تقویت معده به کار می رفته، سیر کوهی، سیر صحرایی، سقوردیون، اسقوردیون، اشقردیون، ثوم برّی، بلبوس
موسیر، گیاه علفی پایا خودرو و خوراکی شبیه سیر از تیرۀ نعناعیان با گل های سرخ یا بنفش که بلندیش تا ۳۰ سانتی متر می رسد و در طب قدیم برای تقویت معده به کار می رفته، سیرِ کوهی، سیرِ صحرایی، سَقوردیون، اُسقوردیون، اَشقَردیون، ثومِ بَرّی، بَلبوس
سیه موی. کسی که موهای سر و روی او سیاه باشد. (ازناظم الاطباء). مجازاً، جوان: جهان شده فرتوت چو پاغندۀ سدکیس کنون گشت سیه موی و عروسی شد جماش. بوشعیب. برون آورید از شبستان اوی بتان سیه موی خورشیدروی. فردوسی. پیری رسید موی سیاهت سپید شد یار سفیدروی سیه موی را بخواه. سوزنی. بر زال سیه موی مشاطه شده چنگی بر طفل حبش روی معلم شده نایی. خاقانی. دل از امتاع دنیا و حطام او برداریدو گرد سیه مویان نگردید. (سندبادنامه ص 156). رجوع به سیاه مو و سیاه موی شود
سیه موی. کسی که موهای سر و روی او سیاه باشد. (ازناظم الاطباء). مجازاً، جوان: جهان شده فرتوت چو پاغندۀ سدکیس کنون گشت سیه موی و عروسی شد جماش. بوشعیب. برون آورید از شبستان اوی بتان سیه موی خورشیدروی. فردوسی. پیری رسید موی سیاهت سپید شد یار سفیدروی سیه موی را بخواه. سوزنی. بر زال سیه موی مشاطه شده چنگی بر طفل حبش روی معلم شده نایی. خاقانی. دل از امتاع دنیا و حطام او برداریدو گرد سیه مویان نگردید. (سندبادنامه ص 156). رجوع به سیاه مو و سیاه موی شود
دهی از دهستان ززو ماهرو بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. دارای 166تن سکنه و آب آن از قنات است. محصول آن غلات، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان ززو ماهرو بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. دارای 166تن سکنه و آب آن از قنات است. محصول آن غلات، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
بدکار. بدعمل. بی آبرو، شرمنده. خجل. سیه روی. رسوا. بی آبرو. (ناظم الاطباء) : گر دین حقیقت بپذیری شوی آزاد زآن پس نبوی نیز سیه روی بداختر. ناصرخسرو. لیکن چکنم من سیه روی کافتاده بخود نیم درین کوی. نظامی. مگردان سیه روی چون دخترم به اوراق طوبی بپوشان سرم. نزاری قهستانی. بصدق کوش که خورشید زاید از نفست که از دروغ سیه روی گشت صبح نخست. حافظ. خوش بود گر محک تجربه آید بمیان تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد. حافظ. رجوع به سیاه روی و سیاه رو شود
بدکار. بدعمل. بی آبرو، شرمنده. خجل. سیه روی. رسوا. بی آبرو. (ناظم الاطباء) : گر دین حقیقت بپذیری شوی آزاد زآن پس نبوی نیز سیه روی بداختر. ناصرخسرو. لیکن چکنم من سیه روی کافتاده بخود نیم درین کوی. نظامی. مگردان سیه روی چون دخترم به اوراق طوبی بپوشان سرم. نزاری قهستانی. بصدق کوش که خورشید زاید از نَفَسَت که از دروغ سیه روی گشت صبح نخست. حافظ. خوش بود گر محک تجربه آید بمیان تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد. حافظ. رجوع به سیاه روی و سیاه رو شود